AGAINST THE WIND

در برابر باد

AGAINST THE WIND

در برابر باد

هنوز هم همانجا ایستاده ام..همانجاکه چشمهایم قفل شده اند به حریم ضریحت سردار..میگویند بازگشته ام از سفر تو، اما من همانجا مانده ام.ایستاده ام غرق عطشی از عشق. تشنه ام سردار..هنوز تشنه. من هم تشنه..میدانی که..آمدم.. گیج و منگ و گنگ..خودتان کشانده بودیدم آنجا..در حیرت پرسه میزدم..سعی بین الحرمین را همانجا یادم دادید..بی حواس و حیران،فقط راهی میشدم..سنگهای بینالحرمین هلم میدادند هردفعه به سمتی..دفعه اول را یادم هست چطور شوکه شد تمام تن و روحم وقتی حقیقت گودال قتلگاه، رخ برآورد از کتابها و جلوی چشمم به رنگ خون درخشیدن گرفت و تمام حواسم از هوش رفت وقتی صورت گذاشتم به سردی حلقه های ضریحش..سردار..من همانجا ماندم آخر نشد دل بکنم از کسی که پناه تمام دلتنگیها و بدحالیهای آن هفت روزم بود..سردار..من همانجا ایستاده ام..در سراشیبی بی پله ای که خودت میدانی کجاست..چشم دوخته ام به ضریحت و نور سرخی که آنجا پاشیده ای..


این آهو،

ترسان و لرزان

تاریخ را به عقب باز میگردد،

من

سنگ میشوم،

و خون تو

از سرم فواره میزند.





Ch




VICTOR, HUGO



۱: 

 

 

بارانهای گرمسیری را زیر و رو میکنند

در پی ات

اوورکت های دلتنگ،

کلاههای سرخ؛

از آن بالا

برای ساقه های نیشکر

دستی تکان بده!

تا صبح

تمام زمین

شبیه تو خواهد شد..




۲: 


   mamma take this badge off of me 

i can't use it anymore

its getting dark too dark for me to see

i feel im knockin' on heaven's door

mamma put my guns in the ground

i can't shoot them anymore

that long black cloud is comin' down

i feel i'm knocking on heaven's door  

 

 

متن ترانه ای از باب دیلن



من زمینم





شعر: جان مک دونالد

ترجمه: پروین طلوعی



Sun through the branches

Calligraphy:

Tree on water


خوشنویسی خورشید از میان شاخه ها:

درختی بر آب



قدیم


خشاب لهیده ای پشت این خاکریز

 

سینه پهلو کرده است

 

دوشنبه ها

 

دفترت را از دو بال بکَن

 

و دورش پیله ای تیرباران کن

 

پوتین جدیدی به پیامبری می رسد.







شعر: جان مک دونالد

ترجمه: پروین طلوعی


Dawn

Light moves across

The curve of the apple

سپیده دم؛

بر انحنای سیب می گذرد

نور






ماه نوشت:


1: آجیل رو تحریم کردیم دیشب من و پدر از حضور بر میز عید.. باشد که دندان سالمی و پوست بی جوشی و جیب در امان مانده ای.. آمین!


2: لطفا اگر بالای 50 کیلو وزن دارید و زیر 60 سال سن، بنابراین همتی کنید و با رجوع به مراکز انتقال خون، کمی از بار کمبود خون در این مراکز رو جبران کنید..



روایت

  

برف خونین نشسته بود 

 

بر سیم های تلگراف؛

 

سامورائی پیر 

 

هاراگیری درختان سیب را 

 

به چشم های خود دید، 

 

وقتی خبر رسید 

 

در «میان رودان» 

 

خورشید را 

 

گوش تا گوش 

 

سر بریدند. 

 

 

...

 

 

شکسته تن از سالیان هم آغوشی

 

در انجماد چهار فصل چوبهء تیرباران،

 

باردارم

 

باید انگشت هایم را

 

به لبهای چگوارا

 

بگیرانم

 

ویار دود سیگار برگ؛ آه

 

هراس بی آشیانگی دارد این جنین..

 

بگذار بهار بیاید!

 

به جوانه ای از پوتین های پوسیده ام

 

بگذار تابستان!

 

هوای شرجی موتورسیکلتهای بی سوار

 

اورا از بین پاهام بر زمین بگذارد..

 

ویرانم کرده

 

بوی ساقه های نیشکر،

 

عرق ریزان هوشی مینه

 

بهار دوردست شکوفه های سیب..

 

موغام تلخی به گوش میرسد

 

از بند پوتین هایم.

 

ناف جنینم را

 

به قلعه های سنگی آذربایجان گره بزن.

 

 

 

 

نقطه سیز کاما سیز.. بو اوتوبوس آفلاین دیر بو گئجه!

 

Sürünür qard reyllərə 

 

  Kefli ideolog 

  

Və batum nərə çəkir 

  

narınca boylu olaraq 

  

Şirazlı falçı susub  

 

Offfff  

  

!Qardiyanlar dəmir yolu Üstə  

 

 Bu utubus   

         

Offline dir bu gecə  

   

  

 

 

 

 

گذشته

 


درخت می شوم


این باتوم پیر را


بر تنم تیرباران کن.