VICTOR, HUGO
۱:
بارانهای گرمسیری را زیر و رو میکنند
در پی ات
اوورکت های دلتنگ،
کلاههای سرخ؛
از آن بالا
برای ساقه های نیشکر
دستی تکان بده!
تا صبح
تمام زمین
شبیه تو خواهد شد..
۲:
mamma take this badge off of me
i can't use it anymore
its getting dark too dark for me to see
i feel im knockin' on heaven's door
mamma put my guns in the ground
i can't shoot them anymore
that long black cloud is comin' down
i feel i'm knocking on heaven's door
متن ترانه ای از باب دیلن
ممنونم از لطف همیشه تان...
چقد چاوز را می شناسیم ؟
چگقد اساطیر سرزمین خودمان را می شناسیم ؟
برای ان ها شعر گفتیم ؟
ممنون از دعوتت
سال های بالا توی ذهنم داره می چرخه . . .
ممنون
اینو نگفتم تا بخواید عصبانی بشید
فقط یک نکته تاریک رو توی ذهنتون می خواستم روشن کنم همین
مرسی
پیشو پسی بست صف کبریا
پس شعرا آمد و پیش انبیا
به روزم دوست خوبم
این وبلاگ هفته ای چند بار به روز می شود
طلائی نبود مویت تا مضمون تشبیهی نو باشد . . .
سلام رفیق
به روزم با شعر و صدای خودم
نقد چی ؟
همین شعرتون ؟
می دونید در این شعر دو جا اتفاق زبانی می افته که من به8ش می گم هنجار گریزی یا غریب گردانی
یکی زیر و رو کردن باران های گرمسیری به منزله گشتن آن هاست برای پیدا کردن او و یکی شبیه شدن زمین به چاوز!
در مورد اول خودم یک شعر دارم با همین بازی زبانی :
برگشتم کیفم را گشتم
کمد لباس
تختخواب را گشتم
«دیر وقت شده عزیزم بخواب را گشتم»
پنجشنبه عصر بیرون رفتن و خندیدن در ماشین را گشتم
تمام شد جیرجیرک النگویت مرده بود
حالا شما در این شعر اگر لااقل می تونستید شخصیت پردازی از چاوز بکنید خیلی می شد بیشتر با فحوا ارتباط برقرار کرد
صرفا اشاره به چند مولفه سرزمین های گرمیسر یا احیانا کشور خود او نمی تواند شعر را منحصر به شخصیت فرد کند و با این برخوردزبانی شعر به سمت کلی نگری پیش می رود
حالا برای شکل نحو بندی تون هم که میشد موسیقیایی تر باشه خودتون فکر کنید
ببخشید
به گرمی دیروز بود، زمین
با ساقه شکسته نیشکر در دست
عرق ریخت کشاورز
نسیم تازه ای گذر نکرد
قربان شما
نوشته مهرآمیزتان را بر تارنوشت تازه ام خواندم، این هم لطفتان را به یک تازه کار سپاس می گویم. صادقانه می گویم آن همه تمجید شایسته نوشته های خود شماست.
اگر اجازه دهید، همچنان برای یادگیری و لذت بردن "در برابر باد" خواهم ایستاد.
من ولی بر خلاف دائی ها منتظر مانده ام که برگردی. .
به روزم با شعر و صدای خودم
دعوتید
سلام
با مطلب و شعر به روزم
شما دعوتید
مرسی
سرافراز کردیدم. از این همه لطفتان و سرزدن هاتان به تارنوشتم سپاس.
بار کار اگر بگذارد، از سر تا ته نوشته های این تارنوشت تان را خواهم خواند. این روزها درگیرم و گرنه در برنامه ام هست، در کمین فرصتم.
زیبا می نویسید و قلم تان پاک است؛ از آنجا که برگه نخستین را خوانده ام، می توانم به جرات بگویم. من که لذت میبرم از این ایستادن در برابر باد.
پیروز باشید و شاد.
با سلام و احترام
با شعری به روزم و منتظر نقد و نظر شما
موفق باشید.
شاید شما نقاشی تلخ خدا باشید
شاید که شام آخر است اینبار مهمان ها !
سلام
به روزم با حرف
شعر
و صدای شاعر
دعوتید
در برابر پیوندتان به آوازم
پیوند دادم به در برابر باد.
شاداب
باشید.